۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

كس دادن مليحه

سلام
كس دادن مليحه
حتما ماجرايي رو كه قبلا براتون تعريف كردمو يادتون هست و اما ادامه داستان.بعد از اون ماجرادرست يادم نيست كه چند وقت شد نرفتم خونشون فكر كنم حدودا يكي دوماهي شد يعني راستش يه جورايي ته دلم ترس داشتم و مدام پيش خودم فكر ميكردم كه حتما مليحه به كسي چيزي گفته و يه احساس بدي داشتم و براي همين سعي ميكردم كه كمتر تو مسير مليحه يا خواهرم و شوهرش قرار بگيرم.تا اينكه يكي از بستگان نزديكمون تو بيمارستان بستري شده بود منم يه روز با موتور رفتم ملاقات اين بنده خداكه از قضا ديدم كه خواهرم و بچه هاش هم اونجا هستن من همش سعي ميكردم ازشون فاصله بگيرم به همون دليل كه گفتم تا اينكه موقع رفتن رسيد و چون چند نفر از فاميلها كه براي ملاقات اومده بودن و وسيله نداشتن قرار شد با ماشين دامادمون بيان و عوضش مليحه با من بياد كه با موتور تنها رفته بودم.خوب منو مليحه هم راه افتاديم اينم بگم كه ما شام خونه خواهرم دعوت داشتيم و منم بايد ميرفتم تو مسيره برگشتمون به طرف خونه مليحه به من گفت دايي ديگه سراغي از ما نميگيري من چيزي نگفتم و فقط خنديدم گفت نكنه از ماجراي اون روز ناراحتي؟گفتم راستشو بخواي آره. گفت بيخيال بابا من كه كلي هم حال كردم .تو راه برگشت به خونه يه خيابون بود كه خيلي خلوت بود مليحه هم از موتورسواري خيلي خوشش مياد واسه همين يه من گفت دايي ميشه به من موتورسواري ياد بدي منم گفتم چرا كه نه مگه از اينجا بهتر هم پيدا ميشه؟خلاصه جاهامون رو عوض كزديم و يه خرده طول كشيد تا مليحه ياد بگيره كه چطور راه بيوفته..منم كه پشت سر مليحه نشسته بودم باز يه فكرايي به سرم زده بود واسه همين با هر ترمزي كه ميزد خودم رو بيشتر ميچسبوندم بهش اونم به روم نمي آورد ديگه داشتيم به جاهاي شلوغ ميرسيديم كه گفتم بهتره جاهامون رو عوض كنيم بعد بهش گفتم يه سر بريم خونه ما من يه چيزي بردارم سر راه بدم به يكي از دوستام.گفت باشه.خلاصه تا برسيم به خونه يه خرده از اون شبي كه با هم بوديم گفت وقتي رسيديم به خونه من موتور رو گذاشتم توي حياط و بهش گفتم بيا بالا رفتيم تو آتاق منم رفتم سي دي رو كه ميخواستم بدم به دوستمو برداشتم ميخواستم بيام بيرون كه گفتم بذار يه شربت درست كنم بخوريم واسه همين سي دي رو دادم به مليحه اونم گفت حالا اين سي دي چي هستش گفتم يه شوي جديده اگه ميخواي بذار نگاه كن گفت دير ميشه گفتم نترس.اونم سي دي رو گذاشت توي ضبط كه ديدم گفت حال ميده شو همشه اينجوري باشه وقتي برگشتم ديدم داره نگاه ميكنه تا منو ديد خنديد گفت همين شوي جديدت هست؟ گفتم آره ديگه (حالا سي دي سوپر بود) شربتا رو گذاشتم روي ميز و خودم نشستم كتار مليحه و چسبيدم بهش و دستمو گذاشتم رو پستوناش كه گفت دايي امروز هم آره ؟گفتم مگه اشكالي داره؟خنديد و گفت نه آب كه از سر گذشت چه يك وجب چه صد وجب.منم بهش گفتم آفرين دختر خوب.دكمه هاي مانتوش رو باز كردم و مانتوشو در آوردم زير مانتو يه تاپ تنش بود با يه شلوار لي تنگ شلوارش رو كه در آوردم ديدم زيرش شورت نپوشيده يه كس تازه تراشيده سفيد جلوم بود افتادم به جون كسش حالا نخور كي بخور ديگه داشت جيغ ميزد از يس كه بهش حال ميداد تاپش رو در آوردم يه كرست مشكي بسته بود كه اونم با ز كردم حالا ديگه لخت لخت بود به من گفت تو هم لخت شو ديگه تو يه چشم بهم زدن لخت شدم و رفتم تو بغلش كيرم درست روي كسش بود و ماليده ميشد به كوسش گفتم ميذاري بكننمت ؟گفت از جلو نه گفتم نترس بابا از عقب گفت آخه دردم مياد گفتم بذار تف بزنم تا ليز بشه.يه ذره تف زدم به كيرم و گذاشتم در كونش اما مگه تو ميرفت هر كاري كردم تو نرفت كه نرفت بهش گفتم اون دفعه كه بار اولت بود راحتتر رفت تو بعد بهش گفتم بذار سر كيرمو بكنم تو كست تا با آب كست يه خرده ليز بشه بعد بكنم تو كونت گفت فقط مواظب باش تا ته نكني كه بدبخت ميشم گفتم نترس بابا حواسم هست واسه همين كيرمو گذاشتم دم كوسش با يه ذره فشار كيرم رفت تو كسش اما تا نصفه بيشتر نكردم نميدونيد چه حالي داد بعد همينوطور داشتم آروم كيرمو تو كوسش عقب جلو ميكردم كه يه دفعه ديدم چندتا تكون محكم خورد و چسبيد به من و كيرم تا ته رفت تو كوسش منم يه لحظه ماتم برد كه اين چه كاري بود كه مليحه انجام داد ولي اون اينقدر تو حال خودش بود كه اصلا حاليش نبود منم با خودم گفتم حالا كه تا ته رفته بذار حالمو بكنم و به كارم ادامه دارم ديگه راحت كيرمو تا ته ميكردم تو كوسش و بيرون مي كشيدم اما از چيزي كه تعجب كرده بودم اين بود كه چرا از كوسش خون نمياد فكر كردم شايد قبلا كسي پردشو پاره كرده اما بهتر ديدم كه تو اون لحظه چيزي بهش نگم.بعد از چند دقيقه كه كردمش ديگه داشت ابم ميومد ولي كيرمو در نياوردم و به تلمبه زدن ادامه دادم تا اينكه آبم اومد و تمام آبمو ريختم تو كوسش آصلا ديوونه شده بودم نميدونستم دارم چكار ميكنم بعد كه به خودم اومدم ديدم مليحه آروم داره گريه ميكنه بهش گفتم چيه ؟ چرا گريه ميكني؟گفت كيرتو تا دسته كردي تو تازه ميگي چرا گريه ميكنم ؟بهش گفتم اتفاقا خودمم ميخواستم همين رو ازت بپرسم كه چرا از كوست خون نيومد ؟مگه قبلا با كسي از جلو سكس داشتي؟گفت نه بابا تو اولين نفري كه هم از عقب و هم از جلو منو كردي.گفتم پس چرا از كوست خون نيومد؟گفت من چميدونم شايد كير تو خيلي كوچيكه؟ منم با تعجب بهش گفتم شايد.گفت اصلا اون هيچي چرا آبت رو ريختي تو؟اگه من حامله بشم چي؟ اونوقت چكار كنيم؟گفتم ميتوني بگي كي پريود بودي ؟ گفت 3 روز پيش تموم شده .بهش گفتم پس غصه نخور بعد از پريود معمولا 1هفته تا 10 روز طول ميكشه تا دختر براي حاملگي اماده بشه اما براي اينكه خيالت راحت بشه بريم سرراه از داروخانه يه قرص ضد حاملگي بگيرم بخور.وقتي ميخواستيم بريم گفت ميترسم پردم پاره شده باشه بهش گفتم واسه اينكه خيالت راحت بشه يه دكتر آشنا پيدا ميكنم كه معاينه ات كنه ببينه مشكلي پيدا كردي يا نه.گفت قول ميدي؟ گفتم مرد و مردونه حالا اخماتو وا كن. ديدم نيشش باز شد و گفت بريم ولي عجب حالي داد. گفتم آره فكر نكنم هيچي تو دنيا به اندازه سكس با فاميل نزديك به آدم حال بده مخصوصا اگه طرفت يه كوس تر و تازه باشه. ديدم زد زير خنده و از پله ها رفت پايين
جون خودت نظر بده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر